مذاکرات هسته ای 2
+ نویسنده ali keshavarz در دوشنبه 93/11/20 |
نظرات ()
![](http://up-mazloum.ir/image/ENGAGMENT%20%284%29.jpg)
ادامه مقاله مذاکرات هسته ای:
اما با توجه به آن چه که در قسمت اول توضیح دادم پاسخ صحیح این است که :
این مذاکرات در پازل کلی تصمیم سازان و تصمیم گیران واقعی ( در مورد فوق مشخصا راکفلرها ) کنشی است که در نهایت باید به براندازی نظام یا تغییر نظام حاکم فعلی ایران ختم شود. مسیر این براندازی هم این گونه است که :
1. حتی با وجود رسیدن به توافق هسته ای ، با حفظ ساختار اصلی تحریم ها و اهرم هایی نظیر کاهش قیمت نفت ایران توسط عربستان ، فشار اقتصادی بر ایران هم چنان باقی می ماند و حفظ می شود .
2. مذاکرات بستری می شود برای کاهش قدرت نرم ایران در منطقه و سرخوردگی و تزلزل دلبستگان انقلاب اسلامی ( چه در داخل و چه در منطقه و خارج از کشور )
3. مذاکرات بستری می شود برای برقراری ارتباط و تقویت و سازمان دهی جریانات و گروه های غربگرا و برانداز ( به قول خودشان جامعه مدنی و NGO های حقوق بشری و جدیدا محیط زیستی ! )
4. بستر ناشی از مذاکرات و کمک عوامل حکومتی مرتبط شده و سازمان دهی جریانات و گروه های تقویت شده غرب گرا و برانداز ، بستری می شود برای شکل دهی و تقویت دوقطبی های بعضا مصنوعی اجتماعی که منجر به بی ثباتی محیط داخلی ایران و تضعیف و تزلزل حاکمیت ایران شوند . این دوقطبی ها شامل دوقطبی هایی نظیر موارد زیر هستند :
1- دو قطبی نه به مذاکره و آری به مذاکره یا دو قطبی مصنوعی حامیان تحریم و مخالفان تحریم یا دو قطبی نه به رابطه با آمریکا و آری به رابطه با آمریکا ( کیس تلاش جهت اردوکشی خیابانی یا درخواست همه پرسی از مردم ... )
2- دو قطبی حاصل از شکاف طبقاتی و دوقطبی مصنوعی پول دارهای پول دار شده از تحریم ها و ضعفا و بی پول ها متضرر از تحریم ها ( کیس بچه پول دارهای تهران )
3- دوقطبی های مرتبط با شکاف های ارزشی و دو قطبی هایی نظیر دو قطبی حجاب و بی حجاب ها و مذهبی ها و غیر مذهبی ها ( کیس هپی ها و یا عریان تر کیس اسیدپاشی )
در نتیجه فشار اقتصادی حفظ می شود ، فضای جامعه ملتهب می شود ، دو قطبی ها شکل می گیرد و در وقت معین ( مثلا بستر انتخابات ) در جهت بی ثبات سازی از طریق فشار خیابانی و فشار بر حاکمیت جهت تغییر رفتار و اجبار برای صدور مجوز ورود عناصر استحاله شده در ساختار تصمیم گیری و تصمیم سازی نظام و نهایتا استحاله ارزشی و ساختاری جمهوری اسلامی اقدام می شود .
این فرایند ، نسبت به زمانی که رژیم اسراییل برای تغییر رفتار نظام ایران در خصوص تحولات منطقه و موجودیت اسراییل لازم دارد ، فرایندی طولانی تری است .
پاسخ خوش خدمتی چیست ؟!
نکته ای دیگری که در این میان مطرح است این است که چنین سناریویی و مشخصا سناریویی که در آن فشار اقتصادی بر ایران باقی بماند و موجب بی ثباتی اجتماعی شود ، عملا متفاوت است با آن چه که حامیان مذاکرات و دولت فعلی در سر می پروارند و چنین سناریویی عملا نقشه های آنان در خصوص آینده قدرت در ایران را نقش بر آب می کند . در چنین شرایطی ممکن است بپرسید پس نقش جریان حامی و پیش برنده مذاکرات که برای به نتیجه رسیدن این مذاکرات از جان و دل مایه گذاشته چیست و عاقبتشان چه می شود ؟
پاسخ این سوال را نیز باید در همان راس هرم تصمیم گیر و تصمیم ساز آمریکا جستجو کرد و پرسید که از نظر راس هرم آمریکا ، حاکمان آینده ایران چه کسانی باید باشند و نقش جریان مذاکره کننده فعلی در آینده مدنظر آن ها چیست ؟ پاسخ این سوال موضوعی است که طرف مذاکره کننده ایرانی را دچار اشتباه محاسباتی در فهم بازی کرده است .
پاسخ این است : علی رغم اشتباه محاسباتی تکنوکرات ها و غربگرایان ایرانی نسبت به این که در صورت خوش رقصی برای آمریکایی ها ، آمریکایی ها برای آینده قدرت ایران روی آن ها حساب باز می کنند ، اما آمریکایی ها ( منظور همان شبکه خاندان های صهیونیستی ) اتفاقا هیچ حساب راهبردی روی هر جریان ایرانی که نسبتی با اسلام و حکومت اسلامی داشته باشند نمی کنند ...
اصلاح طلبان و کارگزاران و امثالهم هر چه که باشند و هر کاری هم که کنند نهایتا مسلمانانی هستند که آب یهودیان و صهیونیست ها با آن ها در یک کاسه نمی رود . حمایتشان می کنند اما فقط در حد و اندازه نقششان در پروژه نهایی .
نقش این جریانات در پازل خاندان های صهیونیست ها صرفا مهره هایی برای تحقق بخشی از بازیشان در خصوص ایران است و نه مهره هایی برای سرمایه گذاری برای آینده قدرت ایران . مهره هایی که به محض اتمام تاریخ انقضایشان طرد شده و به سطل زباله انداخته می شوند . . . آمریکایی ها و نظام شیطانی آمریکا اصلا در آینده ایران ، نظامی که رنگ و بویی از اسلام داشته باشند ندیده اند ، مهره های مد نظر آمریکا از میان جامعه بهاییان و یهودیان و سلطنت طلبان در می آید و نه از جریان فلان حجت الاسلام و فلان روحانی . . .
( آمریکایی ها حتی اگر قرار باشد به طور موقت و تاکتیکی جریانی را درون حاکمیت ایران تقویت کنند ، آن جریان قطعا جریان روحانی و به اصطلاح اعتدالیون نیست ، بلکه جریان اصلاح طلبان سکولاری است که هم اکنون از نردبان دولت در حال بالارفتن هستند و در جلساتشان دولت روحانی را رحم اجاره ای تا انتخابات ریاست جمهوری دوره بعد خطاب می کنند و از هم اکنون خود را برای لغزش دولت روحانی آماده می کنند )
این مساله البته در طول 36 سال انقلاب اسلامی بارها اثبات شده اما برای جریان غرب گرای ایرانی درس عبرت نشده ... اینکه چرا درس عبرت نشده و این جریان و سردمدارانش کماکان بر ادامه ی این مسیر تاکید می کنند ، خود البته بحث مفصل و مهمی است که پاسخ به آن نیز می تواند بسیاری از گره های مسایل امروز ایران را حل کند اما فعلا بطور کلی دلیلش را بگذاریم بر کیدشیطان و قدرت اغواگریش و وعده ها و آینده ی دروغینی که برای قربانیان خود ترسیم می کند ...
گمان می کنم مطالب فوق فضای کلی بازی مذاکرات هسته ای و مسیر و انتهای مسیر آن را روشن کرده باشد . حال به سراغ پاسخ به سوال اصلی دوم می روم :
این که هم اکنون بازی مذاکرات در چه مرحله ای است و در صحنه بازی چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است :
طبق شواهد و قرائن ، محتوای توافق نامه آتی طرف آمریکایی و ایرانی شامل موارد زیر است که ماهیت آن عملا به معنای عبور از خطوط قرمز نظام است . ( البته شواهد و قرائن نیز نشان می دهد که ساختار کلی این موارد هم کم و بیش مورد تایید طرف مذاکره کننده ایرانی واقع شده و اما خب تدبیر مذاکره کنندگان این است که این موارد به مانند مدل ژنو ، در لحظه آخر و با ژست ما در مذاکراتی سخت و طاقت فرسا به فتح الفتوح دست پیدا کردیم ، رونمایی شود ) :
1- اراک بازمهندسی می شود و عملا اخته شده و تغییر کاربری می دهد .
2- فردو دیگر غنی سازی نمی کند و تحقیقاتی می شود و عملا کارکرد اصلی خود را یعنی بی معنی کننده و بازدارنده اقدام نظامی اسراییل علیه تاسیسات هسته ای ایران را از دست می دهد .
3- تعداد سانتریفیوژها به رقمی بین 4000 – 6000 کاهش میابند و غنی سازی دکوری می شود .
4- برای حفظ ظاهر ، سانتریفیوژهای بی کار ، جمع نمی شوند اما عقیم می شوند !
5- حجم غنی سازی فعلی کاهش یافته و ذخیره های باقی مانده اورانیوم نیز به روسیه منتقل می شود .
6- بازرسی ها و نظارت های آژانس افزایش میابد و پروتکل الحاقی تصویب می شود .
7- یک کانال مالی خاص و کنترل شده بین ایران و آمریکا گشوده می شود ( یا به عبارتی دیگر ساختار و سازمان تحریم ها بین المللی و شبکه ی تحریم مالی میان بانکی بین المللی سرجایش محکم و استوار ، دست نخورده باقی می ماند )
8- صرفا تحریم های مرتبط با موضوع هسته ای به طور موقت و دوره ای معلق می شوند ( یعنی بدلیل ساختار درهم تنیده تحریم های ایران ، عملا بخش عمده ی تحریم ها و بهانه تحریم های جدید سرجایش باقی می ماند )
9- برای دوره ای نزدیک به 4 سال این وضع باقی می ماند تا ایران صداقت خود را به آمریکا ثابت کند ( و به عبارتی دیگر صنعت هسته ای ایران و دانشمندان و انگیزه هایشان عملا با خاک یکسان شود )
10- در طول دوره فوق مراحل بعدی و ابعاد بعدی مذاکرات و مشخصا پرونده های ایران نظیر توان موشکی ایران ، حقوق بشر و حمایت ایران از مقاومت در منطقه آغاز می شود . این مرحله ، مرحله ای است که صنعت و قابلیت هسته ای عملا به 10 سال قبل بازگردانده شده است و حاصل آن ، آن چیزی است که اوباما در نشست سابان به صهیونیست ها گفت :
ما نمی توانیم پیچ و مهره های تاسیسات هسته ای ایران را باز کنیم ، اما می توانیم انگیزه آنان برای غنی سازی را از بین ببریم ؛ وقفه و محدودیت در برنامه هسته ای ایران عملا منجر به نابودی همین انگیزه خواهد شد .
هم زمان نیز پروژه التهاب آفرینی و دوقطبی سازی جامعه ، احیای تشکیلات فشار خیابانی ، احیای NGO ها و گروه های به اصطلاح مدنی و اجتماعی و علی الخصوص احیا و شکل دهی به شبکه ارتباطی ، جهت دهی و جریان سازی ( مشخصا شبکه های ارتباطی مبتنی بر موبایل نظیر وایبر و لاین ) کلید خورده ، تست شده و با قدرت دنبال می شود .
از سویی دیگر آمریکا به کمک متحد راهبردی خود یعنی عربستان ، با کاهش شدید قیمت نفت ، شرایط را برای حفظ فشار اقتصادی بر ایران ، بعد از دستیابی به توافق هسته ای مهیا می کند و ما به تفاوت گشایش اندک اقتصادی به وجود آمده ( مثلا افزایش فروش نفت یا پتروشیمی ایران ) را پیشاپیش از حساب ایران کم می کند و اجازه خروج ایران و مذاکره کنندگان ایرانی را از گوشه رینگ نخواهد داد
در نتیجه در صورت دستیابی به توافق در این مذاکرات ، اوضاع اقتصادی ایران نیز نسبت به گذشته اگر بدتر نشود ، بهتر هم نخواهد شد و چه بسا با جنگ نفتی جدیدی که جبهه باطل علیه ایران آغاز کرده ، اوضاع اقتصاد نفتی ایران نسبت به قبل از توافق تیره تر نیز شود . اگر بهبودی نیز صورت گیرد ، صرفا بهبودی موقت و هیجانی است که مربوط به شرایط روانی جامعه و بازار است و عملا کارکرد توافق بدست آمده برای دولت ایران را صرفا در حد ابزاری جهت توجیه ادامه ی بازی مذاکرات تقلیل می دهد ...
و در نهایت این که دشمنی شیطان بزرگ و مرعوبان و عواملش با مردم ایران و جریان انقلاب اسلامی پابرجاست و پابرجا خواهد ماند و ایران و انقلاب روزهای دشوارتری را پیش رو خواهند داشت ...
پینوشت :
1- بدلایلی بخش هایی از متن ، خصوصا در بخش شبکه ی بازیگران داخلی و آمریکایی پروژه بازی مذاکرات حذف شد .
2- با توجه به تحولات تاریخی پیش روی منطقه و با توجه به این که آمریکایی ها و صهیونیست ها فرصت زیادی برای مهار و مدیریت تحولات منطقه ندارند و با توجه به این که تدبیر آمریکایی ها برای مهار تحولات منطقه ، مهار و از کارانداختن قلب تحولات یعنی جمهوری اسلامی ایران است ، براورد من این است که بازی مذاکرات ، بازی بلندمدتی نیست و ما بزودی به نقطه اوج و نهایی بازی روبرو خواهیم شد . شاید تا آستانه انتخابات آینده ایران ...
3- با توجه به مطالب فوق ، تغییر در ترکیب کنگره و سنا به نفع جمهوری خواهان ، تاثیری در مسیر فعلی بازی مذاکرات نخواهد گذاشت . چون هم طرف بازی در ایران عزم دارد تحت هر عنوان و تحت هر مسیری در بازی مذاکره باقی بماند و هم این که بازی مذاکره فعلی ، در سطح سناتورها و نمایندگان کنگره طراحی نشده که با تغییر در این سطوح ، مسیر بازی نیز عوض شود . البته این تغییر در سطح سنا و کنگره ، می تواند موهبتی برای طرفداران مذاکرات و غربگرایان و دولت اوباما باشد که اینگونه وانمود کنند و بهانه بیاورند که به نتیجه نرسیدن مذاکرات یا نتیجه نامطلوب مذاکرات و بی اثر مذاکرات در زمینه عدم لغو تحریم های اصلی ، حاصل روی کار آمدن جمهوری خواهان و فشارهای آنان بوده . وگرنه این که اوباما فرد مودب و باهوشی است و دولتش نیز بدنبال صلح و دوستی با ملت ایران بوده است !
منبع: مقتدر مظلوم