سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شایعات

مذاکرات هسته ای 2

مذاکرات هسته ای 1

حواسمون باشه، آمریکا رو بشناس برادر!!!

خبر خیلی مهم و فوری

#Letter4U

انتقاد کنید آقا، اینجا آزادیه!!!

واکنش آمریکا به پرتاب ماهواره فجر

هند دست به کار شد

یا حضرت معصومه (س)
 عصر ظهور
درباره وبلاگ

اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیّک الفَرَج وَ اجعَلنا مِن خَیرَ أعوانِه وَ أنصارِه وَ المُستَشهَدینَ بَینَ یَدَیه
پیوندهای روزانه
دیگر امکانات


بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 35176
موضوعات
آرشیو مطالب
مذاکرات هسته ای 1
+ نویسنده ali keshavarz در دوشنبه 93/11/20 | نظرات ()

بازی مذاکرات هسته ای در چه مرحله ای است و به چه مسیری در حال حرکت است ؟

( این مقاله ممکن است اندکی طولانی باشد ولی بنا به اهمیت موضوع و مطالب مطرح شده در آن ، ارزش صرف اندکی زمان برای مطالعه را خواهد داشت . تصور می کنم مطالب مطرح شده در این مقاله ، پاسخ بسیاری از سوالات این روزها  در خصوص مسئله مذاکرات هسته ای و سرنوشت آن  را در بر داشته باشد . من در این مقاله تلاش می کنم  سوالاتی را پاسخ دهم و نکاتی را مطرح کنم که به نظرم آگاهی از آنان صحنه بازی آمریکا و مهره های آنان را روشن تر خواهد کرد )

سوال اصلی که تلاش می کنم در این مطلب به  آن پاسخ دهم این است که بازی مذاکرات با ایران در چه مرحله ای است و به چه مسیری در حال حرکت است ؟

برای پاسخ به این سوال می توانیم به دو روش عمل کنیم :

1-  از بالا شروع کنیم و بگوییم راس هرم تصمیم گیران اصلی این بازی در آمریکا اولا چه تصمیمی در مواجهه با ایران اتخاذ کرده اند و ثانیا جایگاه و نقش این مذاکرات در این تصمیمشان چیست ؟
2-  و یا از پایین شروع کنیم و بگوییم در صحنه بازی چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است و مهره ها چگونه در حال حرکت و جابجایی هستند ؟
لذا من برای پاسخ به این سوال تلاش می کنم با ترکیبی از هر دو روش به صورت خلاصه به این سوال پاسخ دهم .
 
از سوال اول شروع می کنم . اینکه تصمیم گیران اصلی بازی مذاکرات یا به قول خودشان پروژه engagement  و مذاکره با ایران چه کسانی هستند ؟

این تصمیم گیران و تصمیم سازان قطعا در سطح دولتمردان و کارگزاران نظام آمریکا نظیر اوباما و کاخ سفید نیستند . اوباما و امثال اوباما در نظام تصمیم گیری آمریکا صرفا یک مجری یا همان تدارکاتچی خودمان هستند . اما تصمیم گیران و شکل دهندگان اصلی به سیاست در آمریکا  کیستند ؟

این تصیم گیران و تصمیم سازان ، مشخصا صاحبان و مالکان اصلی منابع مالی و سرمایه آمریکا هستند . این ها کیستند ؟ تحقیقات نشان می دهد این  افراد شبکه ای متشکل از  عده ای معدود از خاندان های یهودی و صهیونیست های سرمایه دار هستند که عملا با تصاحب ثروت و منابع مالی آمریکا ، عملا تمام ساختارهای اقتصادی ، سیاسی ، تصمیم سازی ( اعم از تینک تنک ها ) و اجتماعی . . . آمریکا را تحت نظارت و سلطه خود دارند . روسای جمهور و دولت ها و احزاب جمهوری خواه و دموکرات و نمایندگان کنگره و سنای آمریکا صرفا مهره هایی هستند که با پول و حمایت این ابرسرمایه داران روی کار می آیند و در سیاست آمریکا نقش آفرینی می کنند .

یکی از ستون های اصلی این شبکه نیز مشخصا خاندان یهودی ( به طور صحیح تر شیطان پرست ) راکفلر است که عملا جز مالکان اصلی منابع نفت و پول و فدرال ریزرو آمریکاست .
 
خب ممکن است بپرسید الان نقش این خاندان یهودی راکفلر در بازی مذاکرات هسته ای و سیاست آمریکا در برابر ایران چیست ؟!

من به شما پاسخ می دهم که مشخصا و اساسا اصل بازی مذاکرات مخفیانه آمریکا و ایران که اکنون به این مرحله رسیده و  در سال 2014 آشکار شده است ، با اراده ، مدیریت و صحنه گردانی خاندان راکفلر و بنیادهای تحت نفوذ این خاندان کلید خورده است . مدیر اصلی و طراح این پروژه از ابتدا تشکیلات و عناصر اصلی راکفلر بوده و هست .
از کی ؟ از سال 2001 و از زمان کلینتون همان زمان هایی که جناب ظریف در سازمان ملل نماینده ایران بود  . . .
اولین جلساتشان کی بوده ؟ اولین جلساتشان به صورت محرمانه در سال 2002 سوییس و تحت پوشش موسسه مطالعات صلح استکلهم و با حضور عناصر اصلی تشکیلات راکفلر با گروهی از مقامات ایرانی آغاز می شود . مذاکراتی که بعدها در پوشش اجلاس پاگواش ( که اساسا متعلق به راکفلرها است ) ادامه میابد و بستری می شود برای مذاکرات محرمانه طرف های ایرانی و آمریکایی و طبق نقل هایی حتی اسراییلی !

از این که مقامات و آن هسته ی اولیه طرف ایرانی و مسیر مذاکرات در این سال ها چه بوده و چه پیچ و خمی طی کرده تا به امروز رسیده و سازوکار و عناصر این بازی چه نهادها و عناصری هستند بگذریم اما به طور خلاصه می توان گفت که راکفلرها  به عنوان مدیر این پروژه از طریق حمایت مالی بنیادهایی نظیر بنیاد پلاشیرز و مرکز وودرو ویلسون ، شورای آتلانتیک ، شورای روابط خارجی ، بروکینگز ،   Asia society و بنیاد آمریکای جدید . . . عملا نقش تصمیم سازی و جهت دهی و مهیا کردن سازوکار این پروژه و عناصر آن را انجام داده است .
هسته ی اولیه پروژه محرمانه engagement ، هر کدام در تقسیم کاری یا اقدام به ایجاد نهادهای مستقل در این خصوص کرده اند و یا در بنیادهای آمریکایی در این خصوص نقش آفرینی کرده اند .

مثلا اینکه نقش دلال و واسط رابطه میان مقامات ایرانی و آمریکایی را سازوکار حلقه نایاک و عنصری نظیر تریتا پارسی ( شاگرد فرانسیس فوکویاما) را ایفا کرده و می کند که اساسا توسط عناصر حلقه اولیه همین پروژه راکفلر شکل گرفته و حمایت شده است .
یا مثلا سربسته اینکه همین جناب موسویان ، دیپلمات و مذاکره کننده سابق ایران ، از بورس شده های بنیاد پلاشیرز هستند و با بورس این بنیاد که مستقیما از سوی راکفلرها تغذیه مالی می شود و مستقیما در خصوص مذاکرات و پرونده هسته ای ایران فعال است ، در دانشگاه پرینستون به نان و نوا رسیده اند و پای ثابت اجلاس های نایاک و بنیادهای آمریکایی فعال در پروژه engagement  هستند .

 


 
خب به سوال بعد برویم ، می پرسید خاندان یهودی راکفلر از مذاکرات با ایران و به اصطلاح پروژه تعامل و engagement به دنبال چیست و چه هدفی را دنبال می کند ؟

برای پاسخ به این سوال نیز می توان به دو گونه عمل کرد :
1-  این که بگوییم خاندان های ابرسرمایه دار یهودی و صهیونیست (که بنا به گواهی تاریخ بنیانگذاران اصلی اسراییل و رژیم صهیونیستی هستند ) اساسا در مورد نظام جمهوری اسلامی ایران و کشوری به نام ایران چه دیدگاهی دارند .

2-  این که بگوییم اساسا بازیگران عرصه سیاست آمریکا ( یا همان مهره های خاندان های یهودی ) نظیر جریانات اصلی دموکرات ها و جمهوری خواهان و نئوکان ها ، در مورد نظام جمهوری اسلامی ایران چه دیدگاهی دارند .

پاسخ به سوال اول کاملا روشن است . شبکه  یهودیان و صهیونیسم بین الملل ، اولا ماهیتا با نظام جمهوری اسلامی ایران دچار تعارض جدی است و مشخصا هدفی جز هدم و نابودی نظام مبتنی بر اسلام ندارد و ثانیا در خصوص کشوری به نام ایران نیز ، با همان نگاهی که به سایر کشورهای خاورمیانه دارند ، ایران مطلوب برایشان ، ایرانی است تضعیف شده ، تجزیه شده و ایرانی که منابع مالی و نفتی اش در سلطه کارتل های متعلق به این خاندان ها باشد .

در خصوص سوال دوم باید گفت عرصه سیاست ظاهری در آمریکا مشخصا در دست دو جریان دموکرات و جمهوری خواه است . حال سوال این است که این دو جریان چه دیدگاهی در خصوص برخورد با ایران دارند ؟
( دقیقا مغلطه و تحریفی که جریان غرب گرا در ایران در خصوص این سوال مرتکب می شود همین جاست )
در پاسخ به این سوال ، جریان غرب گرای ایرانی تلاش می کند اینگونه بنمایاند که در حالی که جمهوری خواهان و تندروهای آمریکا و صهیونیست ها به دنبال گزینه نظامی و افزایش فشار بر ایران هستند ، اما  دموکرات ها (مثلا دولت اوباما) ، به دنبال کاهش فشار بر ایران و کاهش خصومت ها و تعامل سازنده و حل مسایل فی مابین آمریکا و ایران و دوستی با ایران است !
اما این پاسخ به وضوح تحریف آشکار واقعیت و دروغی خائنانه و بی شرمانه و ضدمنافع ملی ایران است  !

واقعیت ماجرا این است که هر دو جریان دموکرات و جمهوری خواه ( بنا به اتصالشان به همان جریان اصلی تصمیم ساز و تصمیم گیر ) در خصوص ایران یک هدف واحد را دنبال می کنند.  *آن هدف هم این است* :

REGIME CHANGE  یا همان براندازی  و سلطه بر منابع و حاکمیت کشور ایران  .
منتهی راهبردهایشان برای نیل به این هدف متفاوت است . یک راه می گوید انقدر فشار بیاوریم تا سیستم کلپس کند و بعد دست به اقدامات سخت بزنیم ، راه دیگر می گوید انقدر فشار بیاوریم تا سیستم مجبور به تغییر رفتار و به آغوش کشیدن ما و همرنگی با ما شود و عملا ساقط شود .

جمهوری خواهان و نئوکان ها و رژیم فعلی اسراییل می گویند رژیم چینج و براندازی نظام ایران و سلطه بر ایران ، از مسیر تشدید فشارها  و تحریم و تخاصم فزاینده ، تقویت گروه های اپوزوسیون ، تروریستی و تجزیه طلب و  بی ثباتی اجتماعی در ایران می گذرد و  نهایتا رسیدن به مسیری است که شرایط برای اقدام نظامی بصورت مستقیم و یا بطور نیابتی ( مدل لیبی و سوریه و ... ) را فراهم کند .

 



دموکرات ها نیز می گویند گزینه نظامی در برابر ایران جواب نمی دهد ( زورمان نمی رسد ) و رژیم چینج و براندازی در ایران از مسیر فشار و تحریم  سپس اجبار ایران به مذاکره و نزدیک شدن و اتصال به ایران و کارگزاران ایرانی و فعالان جامعه ی مدنی و فعالان فرهنگی اجتماعی ایران گذشته ( در عین حفظ فشار) و در ادامه با تقویت جریانات و گروه ها و جامعه مدنی غربگرا ،استحاله نظام ارزشی ایران و تشدید و تقویت شکاف های اجتماعی ناشی از این تغییر نظام ارزشی همراه می شود . به این مسیرشان هم می گویند Engagement  و تعامل سازنده و اسامی این چنینی . . .

 ( البته روی دیگر این پروژه زمینه سازی برای ورود بازوهای اقتصادی خود به محیط اقتصاد ایران است . ممکن است بگویید یا بگویند این که خیلی خوب و مطلوب است . اما آن چیزی که در چنین فرایندی کمتر به چشم می آید یا اصلا به چشم نمی آید این است که آن بازوان اقتصادی که از بستر این تعاملات و مذاکرات ، فرصت و اجازه ورود به ایران را کسب می کنند ، عملا شرکا و تشکیلات اقتصادی همین خاندان های یهودی ( که بخشی هم از تشکیلات یهودی و بهایی فرار کرده از ایران بعد از انقلاب 57 هستند)  هستند که برای مذاکرات سرمایه گذاری کرده اند . تشکیلاتی که در حوزه های راهبردی اقتصاد ایران از انرژی گرفته تا صنایع و معادن و ... وارد می شوند به دلیل شبکه ای که پشت سر خود دارند بزودی به قدرت های اقتصادی در حوزه خود تبدیل می شوند !  مثلا به عنوان مثال کوچکش کارفور صهیونیستی وارد ایران می شود و اسمش می شود هایپراستار که جلب توجه نکند ، بعد هم مثل قارچ شعبه هایش زیاد می شود و ... خب ممکن است باز بگویید یا بگویند خب چه اشکالی دارد ؟ پول می آورند ، شغل ایجاد می کنند و ... این ها که خوب است !
اما این ها فقط ظاهر ماجرا است  ، اگر از بحث فرهنگی و روابط فرهنگی و ارزش هایی که این قدرت های اقتصادی به مرور همراه خود می آورند بگذریم ، کانون های ثروت حاصل از این تشکیلات در ایران ، به مرور تبدیل به کانون های اثرگذار در قدرت و بازوی تصمیم سازی در ایران می شوند  . کانون هایی که دیگر این توانایی را دارند تا در بزنگاه ها اقدام به تغذیه مالی جریانات و گروه های معارض و غربگرای مورد نظر کنند و جریانسازی در ایران کنند و پروژه استحاله و براندازی را دنبال کنند . که این بحث البته بحث مفصلی است )
 
نکته ی این دو مسیر این است که در هر دو مسیر :

اولا انتهای مسیر براندازی و سلطه بر ایران است .
دوما عامل فشارهای اقتصادی و اجتماعی ( تحریم ها ، قیمت نفت ، مسایل اجتماعی ) به عنوان عاملی الزامی و ثابت است .
 
حال با توجه به مسایل و مسیرها و بازیگران فوق الذکر ، به سراغ پاسخ به این سوال مهم و راهبردی می روم :
جایگاه و نقش مذاکرات هسته ای در تصمیمات کلان تصمیم سازان و تصمیم گیران اصلی آمریکا چیست ؟
( این سوال از این جهت مهم و راهبردی است که پاسخ به آن پازل بازی مذاکرات هسته ای را برای بازی گران حل می کند )
پاسخی که جریان غرب گرا و حامی مذاکرات هسته ای به این سوال می دهند این است که :
این مذاکرات بستری است برای جریان غربگرا تا از طریق آن بتواند با همکاری طرف غربی ، با حل پرونده هسته ای ، کاهش فشارها بر ایران و بهبود شرایط اقتصادی ایران ، جایگاه خود را در میان ایرانیان تقویت کرده و از این طریق بتواند در جنگ قدرت پیش رو با جریان معتقد به گفتمان انقلاب اسلامی در انتخابات های پیش رو ، پیروز شده و آینده قدرت در ایران تصاحب کند .  با چنین رویکردی این گروه تمام تلاشش را می کند تا هر طور شده به توافق با هر محتوایی دست یابد و به طرف آمریکایی این پیام را برساند که من همان گروه و جریانی هستم که تو باید رویش حساب و سرمایه گذاری کنی .)

ادامه مقاله در قسمت دوم ...


تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد و کپی برداری از مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است...